کد مطلب:317043 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:264

بهترین الگوی زندگی
یكی از مبلغین مذهبی می گفت: همراه با عده ای از وعاظ برای تبلیغ به شهری می رفتیم. یكی از وعاظ زودرنج به دلیلی به راننده ی ماشین كه مردی جوان بود پرخاش كرد و او را به باد انتقاد گرفت. اما راننده ی جوان ابدا عكس العملی نشان نداد و با سكوت مؤدبانه ی خود قضیه را فیصله داد. هنگامی كه به مقصد رسیدیم، من نزد راننده رفتم و به جای دوست خود از او معذرت خواهی كردم.

راننده لبخندی زد و گفت: «من با خدای خویش عهد كرده ام كه هرگز كوچكترین بی ادبی نسبت به روحانیون و به خصوص مبلغین روا ندارم، هر چند از ناحیه ی آنها ناراحتی ببینم!»

پرسیدم: «سر این مطلب چیست؟!»

گفت: «من یك نوازنده و مطرب بودم و مرتكب هرگونه گناه و



[ صفحه 123]



آلودگی می شدم و اصلا با نماز و روزه و دین رابطه ای نداشتم، تا اینكه حادثه ای حال و روز مرا دگرگون ساخت.

در ایامی كه مصادف با عزاداری حضرت سیدالشهداء علیه السلام بود، شب تاسوعا تمام اعضاء خانواده ی من جهت سوگواری به مسجد رفتند و من تنها در خانه ماندم. در خانه حوصله ام سررفت. بی اختیار بلند شدم و به عنوان تفریح به سمت مسجد به راه افتادم. واعظی بر بالای منبر مردم را موعظه می كرد. بیانات شیرین او مرا به سوی خود جلب می كرد و سخنان او حال مرا دگرگون می ساخت تا اینكه در پایان به ذكر مصیبت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام پرداخت و این اشعار را خواند:

و الله ان قطعتموا یمینی

انی احامی ابدا عن دینی

و عن امام صادق یقینی

نجل النبی الطاهر الامینی

یعنی: «به خدا سوگند اگر دست راست مرا هم قطع كنید من تا ابد از دین خویش حمایت می كنم و از یاری امام راستین خود كه فرزند پیامبر پاك خدا است دست بر نمی دارم.»

این اشعار چنان مرا منقلب ساخت كه بی اختیار اشك از دیدگانم فرو ریخت و مرا عمیقا به تفكر واداشت.

با خود گفتم:

وای بر من! حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام با آن همه جاه و مقام و پاكی آن قدر از دین خویش حمایت كرد تا اینكه دستهایش از بدنش جدا گشت و در آخر شهید شد. آیا من برای دین خود كاری كرده ام در



[ صفحه 124]



حالی كه خود را علاقمند به حضرت باب الحوائج علیه السلام می دانم. من چگونه مسلمانی هستم كه دین خود را ویران كرده ام؟!

پس تصمیم قطعی به توبه گرفتم و تمامی وسایل و آلات معصیت را كه با خودم داشتم خرد كردم و به زباله دانی ریختم و به دنبال رانندگی رفتم و به فضل خدا و عنایات حضرت عباس علیه السلام اكنون در رفاه زندگی می كنم و در میان همسایگان و دوستانم دارای احترام و عزت می باشم؛ و این از بركت ارشاد و هدایت آن واعظ مخلص است. لذا من نوكر همه ی شما هستم.» [1] .


[1] درسي از مكتب حسين عليه السلام، آيةالله سيد محمد شيرازي، به نقل از كرامات حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام، سيد علي حسيني، ص 78.